در قسمتِ قبل کمی در مورد ارتباطِ نظم و تقوا و تأثیراتی که بر رویِ هم و نیز تأثیراتی که بر رویِ فرد و اجتماع میگذارند صحبت شد. گفتیم که در شرایط طبیعی، افزایش نظم به افزایشِ تقوا کمک میکند وهمچنین افزایشِ تقوا به افزایشِ نظم کمک مینماید.
اشارهای به نظرِ اسلام در موردِ چیستیِ نظم کردیم. از یکی از اساتید شنیدم که شهید بهشتی بسیار منظم بودند؛ مثلا معلوم بود که وقتی واردِ فلان مدرسه میشدند از کدام در وارد میشوند و هنگامِ خروج از آن دربِ دیگر؛ و حتی در زمانی که مثلا در کنارِ آن دربِ مشخص ازدحام هم بود، مقید بودند که از همان وارد یا خارج شوند.
به این نکته نیز اشاره کردیم که اگر انسانی که در راستایِ اهدافِ الهی حرکت میکند، نظم هم داشته باشد، اثری که چنین نظمی در پیشرفت و رشدِ فرد وجامعه خواهد داشت، بسیار زیاد و غیرقابل مقایسه با نظمی است که دور از اهدافِ الهی میباشد.
اشاره کردیم که نظم ملازم با جمود نیست؛ بلکه برنامهی زندگیِ یک انسانِ منظم میتواند در مواردی تغییر کند تا بر اساسِ آگاهیهایِ جدیدی که بدست آوردهاست با شتابِ بیشتری در مسیرِ رشدِ خود حرکت کند یا موانعی را که قبلا از آن باخبر نبوده است، برطرف کند. گفتیم که نظمِ یک انسان، نشاندهندهی استقرارِ او در مسیرِ زندگیِ شخصیاش است و این استقرار برای افرادِ دیگری که از آن برخوردار نیستند، جذاب است.
همچنین گفتیم که جامعهای که اکثرِ افرادِ تأثیرگذار در آن منظم هستند، تبدیل به یک جامعهی قابلِ اتکا میشود. منظورمان نظمی که ملازم با تقوا باشد بود. و گفتیم در چنین جامعهای، اگر یک فرد از تقوایِ کافی برخوردار نباشد، بعد از زمانی که کمی به جامعه توجه نمود، متوجه میشود که عقب ماندهاست؛ واین مقدمهای خواهدشد برایِ تقوا.
اصلا مهم نیست که یک شهروندی که ناظرِ حرکتِ کاروانِ جامعه است، هم عقیده با توده هست یا نه. همین اندازه که در این جامعه زندگی میکند، باعث میشود که نخواهد از جامعه عقب بماند و آن چیزی که در این جامعه رشد محسوب میشود برایِ او نیز مطلوب به حساب میآید و اگر حتی به میزانِ کمی از نعمتِ عقل برخوردار باشد، آگاهانه یا ناآگاهانه تحریک میشود که تلاش کند از جامعه عقب نیفتد. او سعی میکند خود را مقید کند به نظمی که برآمده از تقواست. یعنی نهایتا حرکتِ او نیز به رشدِ جامعه کمک خواهد کرد.
به نظر میرسد افرادی که در مسیرِ حفظِ نظامِ اسلامی دغدغهمند هستند، این نکته را به عنوانِ یک سنت الهی باید مورد توجه قرار دهند. اولا به افزایش تقوا در جامعه کمک کنند. روایتی است که امام معصوم ع به یکی از متدینین میفرماید آیا هر روز به زیارت امام حسین ع میروی؟ میگوید نه. آیا هر هفته میروی؟ خیر؛ هر ماه؛ هر سال. . بعد حضرت راهی به ایشان یاد میدهند که ولو مسافت زیادی تا محل زیارت امام حسین ع دارد، با انجام آن عمل در زمره زائران نوشته شود و ثواب زیادی در نامه عملش ثبت شود[1]. به هرحال اینکه افراد مقید باشند هر از چندی به زیارت امام حسین ع بروند یکی از مظاهر تقوا است؛ اگر در این مسئله نظم داشته باشند، آثاری مداوم برایِ فرد و جامعه خواهد داشت. ثانیا باید خودشان نظم و تقوا را توأمان داشتهباشند. وقتی یک نفر مسئول و تأثیرگذار در جامعه با تقوا و منظم باشد، مثل یک ستون است برایِ جامعه؛ قابل اتکا است برایِ جامعه؛ تعیین کننده است برایِ نظمِ جامعه. اگر این ستونها زیاد شدند و طبیعتا همه هم از یک سرچشمه تغذیه میشوند(تقوایِ الهی) به گونهای که نظمِ جامعه را اینها تعیین کردند، اینجا اگر یک فردی از بیرون بخواهد واردِ این جامعه شود و در آن اخلال ایجاد کند، به راحتی قابل شناسایی خواهد بود. اصلا قبل از اینکه شناسایی شود نیز در پیش بردِ اهدافِ خود دچارِ مشکل خواهد بود. چون او میخواهد با یک نظمِ معین که ضرب در هزار شده است(هم راستا با کائناتِ عالم است)، مقابله کند. یک موقع یک نفر میخواهد خلافِ جریانِ آب در یک جویِ آب حرکت کند؛ یک موقع یک نفر میخواهد در یک رودخانهی خروشان یا حتی یک جریانِ عظیمتر وشدیدتر از آن، خلافِ جریانِ آب حرکت کند؛ دومی را قطعا آب با خود میبرد و او ذرهای در آب اثر نخواهد گذاشت.
لذا در هر محلهای و در هر جامعهای اگر تعیین کنندهی نظم، حزب اللهی ها و افرادِ متدین باشند(البته به اتکایِ تمسک به تقوا و دینِ الهی)، دشمن نمیتواند در آن نفوذ کند؛ نه خودِ دشمن و نه فکرِ دشمن. در این صورت است که اگر در یکی از اعضایِ آن محله یا جامعه فکرِ دشمن نفوذ کند، از جامعه عقب میماند. همین باعث میشود به خود آید و خود را به کاروانِ جامعه برساند یا اینکه بدونِ اینکه بتواند ضرری به جامعه بزند، از جامعه عقب مانده و به دریایِ مشکلات و بدبختیها گرفتار آید. البته مراد از دشمن در اینجا میتواند شاملِ شیطان هم باشد؛ میتواند شاملِ نفسِ اماره هم باشد. مهم این است که ستونهایِ جامعه افرادی باشند که نظم و تقوا دارند و تعیین کنندهی نظمِ جامعه باشند. در این صورت اگر این افراد مروجِ نظم و تقوا هم شوند، وقتی افرادی در اثرِ اولا نظم و تقوایِ فردیِ این افرادِ تأثیرگذار در اجتماع و ثانیا ترویجِ مستقیمِ نظم وتقوا توسطِ ایشان، تلاش نمودند که نظم و تقوا را در خود ایجاد کنند، کار برایِ آن پیشگامان هم آسانتر خواهد شد. اینجاست که راه برایِ پیشرفتهایِ بعدی و بعدی باز میشود. چون همتِ آن پیشگامان بالا است و با پیدا کردنِ فرصتِ جدید، راههایِ جدیدی که به شتابِ حرکتِ جامعه منجر میشود را یافته و به برنامهی خود میافزایند. این یعنی افزایشِ نیرویِ انسانیِ مفید و افزایشِ فعالیتهایِ مفیدِ اجتماعی وافزایش شتابِ حرکتِ جامعه در مسیرِ رشد و سعادت.
خلاصه اهمیتِ نظم و تقوا تا این حد میتواند موردِ توجه قرارگیرد. این مطلب میتواند یک هشدار باشد برایِ دلسوزانِ انقلابِ اسلامیِ ایران و نظامِ اسلامی؛ یعنی حواسِ خود را جمع کنید که دیگرانی در نظم و فعالیت از شما پیشی نگیرند. اگر چنین شود و این افراد مهارِ نظمِ جامعه را به دست گیرند، چون عاری از تقوا هستند کارِ شما سخت خواهد شد. در این صورت است که شما باید انقدر بدوید که اگر توانستید دوباره تعیین کنندهی نظم در جامعه شوید و خرابیهایی که ایشان در جامعه به بار آوردهاند را ترمیم وجبران کنید.
امیدوارم که با رعایتِ تقوایِ فردی و تقید به نظم، از افرادی باشیم که تعیین کنندهی نظم در جامعهی پیرامونِ خود هستند؛ به ایجادِ تقوایِ اجتماعی کمک نمائیم و تقوا و نظم را در جامعهی اسلامیِ خود نهادینه سازی کنیم؛ باشد که زمینهسازِ ظهورِ یگانه منجیِ بشریت حضرت صاحب الأمرِ وامان گردیم.
[1] کلینى، محمد بن یعقوب، کافی (ط - دار الحدیث) - قم، چاپ: اول، ق1429.